محل تبلیغات شما



  ﺑِﺴْﻢِ ﺍﻟﻠّﻪِ ﺍﻟْﺮﱠﱠﺣْﻤﻦِ ﺍﻟْﺮﱠﱠﺣﻴﻢْ

پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به فاطمه سلام الله علیها فرمودند:

️ای فاطمه! هر که بر تو صلوات فرستد؛ خدای متعال همه‌ی گناهان او را، بدون استثناء، می‌بخشد و هر جا که من در بهشت باشم؛ خدا او را در بهشت به من ملحق می‌کند.

و این صلوات چقدر زیباست: اَللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ فاطِمَةَ و اَبِیها وَ بَعْلِها وَ بَنِیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ» 
بحارالانوار جلد 43 ص55

امام باقر عليه السلام: 

حُبُّنا أهلَ البيتِ نِظامُ الدِّينِ 

 دوست داشتن ما خاندان، رشته دين است

بحار الأنوار : ج75، ص3، ح8

 


رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالی که نشسته بودند،ناگهان لبخندی بر لبانشان نقش بست،به طوری که دندان هایشان نمایان شد!از ایشان علت خنده را پرسیدند،فرمود:دو نفر از امت من می آیند و در پیشگاه پروردگار قرار می گیرند؛یکی از آنان می گوید:خدایا!حق مرا از ایشان بگیر!خداوند متعال می فرماید:حق برادرت را بده!عرض می کند:خدایا!از اعمال نیک من چیزی نمانده متاعی دنیوی هم که ندارم.آنگاه صاحب حق می گوید:پروردگارا!حالا که چنین است از گناهان من بر او بار کن!پس از آن اشک از چشمان پیامبر صلی الله علیه و آله سرازیر شد و فرمود:آن روز،روزی است که مردم احتیاج دارند گناهانشان را کسی حمل کند.خداوند به آن کس که حقش را می خواهد می فرماید:چشمت را برگردان،به سوی بهشت نگاه کن،چه می بینی؟آن وقت سرش را بلند می کند،آنچه را که موجب شگفتی اوست از نعمت های خوب می بیند، عرض می کند:پروردگارا! اینها برای کیست ؟می فرماید:برای کسی است که بهایش را به من بدهد.عرض می کند:چه کسی می تواند بهایش را بپردازد؟می فرماید:تو.می پرسد:چگونه من می توانم ؟می فرماید:به گذشت تو از برادرت.عرض می کند:خدایا! از او گذشتم.بعد از آن،خداوند می فرماید:دست برادر دینی ات را بگیر و وارد بهشت شوید!آن گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:پرهیزکار باشید و مابین خودتان را اصلاح کنید!

بحارالانوار،ج 77،ص 2(برگرفته از داستان های بحارالانوار جلد1 نوشته محمود ناصری)

 


 

طاووس یمانی می‏گوید: در صفا جوان لاغر ولی باهیبتی را دیدم که سر بسوی آسمان برداشته بود و می‏گفت: ‏ام چنانکه می‏بینی! گرسنه‏ام چنانکه می‏بینی! پس چه می‏بینی در آنچه می‏بینی ای آن کسی که می‏بینی و دیده نمی‏شوی!» 

من از دعای او بلرزه آمده ناگهان دیدم از هوا طبقی به زیر آمد و در آن دو برد یمانی قرار داشت. 

من بسیار متعجب و حیران شده بودم. او به من نگریست و گفت: ای طاووس!» 

گفتم: لبیک یا سیدی!» و از اینکه او مرا ندیده و می‏شناسد تعجب من بیشتر شد. ایشان گفت: آیا تو میل و رغبتی به این چیزها نداری؟!» و پرده را از روی طبق برداشت. دیدم در طبق چیزهایی شبیه نقلهای خراسان است. گفتم: ای آقای من! به برد احتیاجی ندارم ولی به آن چیزی که در طبق است مایل می‏باشم.» پس آن جناب مشتی از آنها را به من داد. من آن را گرفتم و دستش را بوسیدم و بر گوشه ردای احرام خود بستم و از آن خوردم. تا به آن وقت، هرگز چیزی را به آن خوشمزگی و لذت ندیده و نخورده بودم. سپس او از آن دو برد، یکی را ازار کرد و یکی را ردا نمود و آن چیزی را که پوشیده بود به مستحق داد. سپس از آنجا رفتیم تا به مروه رسیدیم و زیادی جمعیت او را از نظر من غایب ساخت و من در تفکر بودم که آیا او ملک بود یا جن یا ولیی از اولیاء خدا، تا آنکه کسی گفت: وای بر تو ای طاووس! تو او را نمی شناسی؟ او راهب عرب و امام وقت و پسرزاده‏ی رسول‏ خدا صلی الله علیه و آله و سلم، علی بن الحسین علیهماالسلام، زینت عبادت کنندگان است.» پس به خدمت آن حضرت شتافتم و از ایشان نفع بسیاری به من رسید. [1] . 

پی نوشت ها:[1] حدیقة الشیعه. 

 منبع: عجایب و معجزات شگفت انگیزی از امام سجاد؛ تهیه و تنظیم واحد تحقیقاتی گل نرگس؛ شاکر؛ چاپ اول 1386  

 

 


عصر یک جمعه دلگیر دلم گفت بگویم 

بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است

چرا آب به گلدان نرسیده است 

چرا لحظه باران نرسیده است 

هر کس که در این خشکی دوران 

 به لبش جان نرسیده است به ایمان نرسیده است 

و هنوزم که هنوز است ، غم عشق به پایان نرسیده است

 

بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید 

بنویسد که هنوزم که هنوز است 

چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است 

چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است  

خداوند گواه است دلم چشم به راه است 

ودرحسرت یک پلک نگاه است 

ولی حیف نصیبم فقط آه است 

تویی آئینه ،روی من بیچاره سیاه است 

وجا دارد از این شرم بمیرم که بمیرم 

عصر این جمعه دلگیر  وجود تو کنار 

دل هر بی دل آشفته شود حس

كجايي گل نرگس؟

 

 


                          وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْث لا يحْتَسِب، وَ مَن يَتَوَكلْ عَلى اللَّهِفَهُوَحَسبُهُ،

                                          إِنَّ اللَّهَ بَلِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكلِّ شىْءٍ قَدْراً

                                                (قرآن كريم- سوره طلاق- آيه3 )

  و او را از جائى كه گمان ندارد روزى مى دهد  و هر كس بر خداوند توكل كند كفايت امرش را مى كند و خداوند فرمان خود را به انجام مى رساند، و خدا براى هر چيزى اندازه اى قرار داده است.

                          تفسير: خداوند ضمانت كرده كه هر كس توكل كند درنمى ماند،

                                          و خداوند قادر بر انجام اين ضمانت است .


 


دوران نوجوانى و جوانى، دوران حساس و سرنوشت ساز و تعيين كننده ى شخصيت فرد است. در اين دوران غرور، هيجان، احساسات، شهوت، ناپختگى عقلى و. بر شخص سايه مى افكند.چيزى كه مى تواند اين احساسات را در مسير هدايت و هيجان و غرور را در طريق مثبت قرار دهد و شهوت را مشروع نمايد، قانون الهی يعنى قرآن و احاديث معصومين(عليهم السلام) است.در اين بخش به برخى راهكارهاى قرآن و روايات در موفقيت و شخصيت جوان اشاره مى گردد.


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها